گزارش مرکز مطالعاتی «ریسپانسیبل استیت کرفت»؛

4 سناریوی جنگ یا صلح ایران

بررسی پیامدهای جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران و آینده روابط واشنگتن-تهران برای توازن قوا در غرب آسیا نمایانگر چهار سناریوی محتمل برای رویدادهای آینده است. 
تاریخ انتشار: دوشنبه ۰۳ شهريور ۱۴۰۴ - 25 August 2025

4 سناریوی جنگ یا صلح ایران

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران فرضیات دیرینه را درهم شکست و تنش در روابط ایالات متحده و ایران را بار دیگر به اوج رساند. این درگیری و افزایش چشمگیر تنش‌های چند دهه‌ای، خاورمیانه را در آستانه بی‌ثباتی گسترده‌تری قرار داد. با فروکش کردن گرد و غبار، ایالات متحده با نقطه عطفی حیاتی در تعاملات خود با ایران روبرو است؛ نقطه عطفی که می‌تواند منطقه را برای دهه‌ها تغییر شکل دهد.

چهار سناریوی احتمالی در افق پدیدار می‌شوند که هر کدام پیامدهای عمیقی برای امنیت جهانی، ثبات منطقه‌ای و سیاست خارجی ایالات متحده خواهند داشت.

یکی از پیشنهادهای نوآورانه، تشکیل «کنسرسیوم منطقه‌ای غنی‌سازی اورانیوم» متشکل از ایران و شرکای ایالات متحده در خلیج فارس، با هدف مدیریت و نظارت مشترک بر غنی‌سازی بود

افزایش تنش بی‌پایان

سناریوی نخست، افزایش تنش بی‌پایان و متقابل است؛ چرخه‌ای ناپایدار از حملات، خرابکاری و تحریم‌ها که مدت‌هاست روابط ایالات متحده و ایران را هدف قرار گرفته و در جنگ اخیر به اوج خود رسید. در این چشم‌انداز، ایران قابلیت‌های هسته‌ای و نظامی خود را بازسازی، از تعلیق غنی‌سازی و نیز مسلح کردن خود خودداری می‌کند. واشنگتن و تل‌آویو که این را غیرقابل قبول می‌دانند، با تحریم‌های بیشتر، عملیات مخفیانه یا احتمالاً حمله‌ بزرگ دیگری پاسخ می‌دهند.

این مسیر به رهبران سه پایتخت اجازه می‌دهد تا از امتیازدهی اجتناب کنند و انعطاف‌پذیری نشان دهند، اما مملو از خطرات است. محاسبات اشتباه (که در درگیری اخیر آشکار شده است) می‌تواند جنگ منطقه‌ای تمام‌عیاری شعله‌ور کند و بازیگرانی را از لبنان تا خلیج فارس به آن بکشاند. افزایش تنش، توهم کنترل القا می‌کند و در عین حال به فاجعه دامن می‌زند.

معامله‌ای با امتیاز از یک طرف

احتمال دیگر، بازگشت به مذاکرات جدی است، اما این موضوع مستلزم امتیازدهی یک‌جانبه در زمینه موضوع اصلی یعنی غنی‌سازی اورانیوم است.

طبق توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵، به ایران اجازه داده شد تا برنامه غنی‌سازی نمادین را با محدودیت‌های شدید و سختگیرانه‌ترین سازوکار بازرسی که تاکنون بر کشوری غیرهسته‌ای اعمال شده است، دنبال کند. این توافق به‌وسیله آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و سازمان‌های اطلاعاتی ایالات متحده تأیید شد.

اوایل امسال استیو ویتکاف، فرستاده ترامپ ظاهراً از چارچوب مشابهی استقبال کرد. اما زیر فشار اسرائیل و تلاش‌های ترامپ برای پیشی گرفتن از اوباما، دولت به خواسته حداکثری خود مبنی بر غنی‌سازی نکردن اورانیوم به‌وسیله ایران بازگشت؛ خط قرمزی که ایران در بحران هسته‌ای که بیش از دو دهه به طول انجامیده، از عبور آن خودداری کرده است.

با وجود این، دیپلماسی کاملاً پایان نیافته بود. یکی از پیشنهادهای نوآورانه مورد بحث، تشکیل «کنسرسیوم منطقه‌ای غنی‌سازی اورانیوم» متشکل از ایران و شرکای ایالات متحده در خلیج فارس، با هدف مدیریت و نظارت مشترک بر غنی‌سازی بود. قرار بود ششمین دور مذاکرات برگزار شود، اما حمله اسرائیل به ایران این روند را متوقف کرد و آنچه را که طبق گزارش‌ها می‌توانست پیشرفت باشد، از مسیر خارج کرد.

موانع ساختاری همچنان پابرجا هستند. سیاست ایالات متحده تحت تأثیر ایدئولوژی تغییر نظام ایران و حمایت از تندروهای طرفدار اسرائیل است که دیپلماسی را راهکاری موقت و نه راه حلی جامع می‌بینند. در واقع، حتی اگر ایران غنی‌سازی اورانیوم را به حالت تعلیق درآورده بود، نتانیاهو احتمالاً برای حفظ خصومت، مسیر خود را به سمت موشک‌ها یا درگیری‌های منطقه‌ای تغییر می‌داد.

برای رؤسای فعلی اسرائیل، تنش مداوم ایالات متحده و ایران از پایان جنگ سرد به هدف راهبردی گسترده‌تر یعنی توجیه حضور نظامی ایالات متحده در منطقه، تضمین حمایت بی‌قید و شرط ایالات متحده، به حاشیه راندن موضوع فلسطین و پیشبرد دستور کار «اسرائیل بزرگ» که ریشه در فتح غزه، کرانه باختری و سایر کشورهای همسایه دارد، خدمت کرده است. در این محاسبات، ایران همچنان قربانی اجتناب‌ناپذیر است.

این وضعیت می‌تواند تغییر کند؟

تحلیلگران پیمان «تجاوز نکردن» جسورانه میان ایران و اسرائیل را پیشنهاد کرده‌اند که به برداشت‌های تهدید متقابل می‌پردازد. 

در تئوری، ترامپ که مشتاق «توافق تاریخی» است، امکان دارد این را به عنوان فرصت ببیند. اما با رهبری آیت‌الله خامنه‌ای (مد ظله العالی)، رهبر معظم انقلاب اسلامی که به واشنگتن بی‌اعتماد است و اسرائیل را دشمنی غیرقابل گذشت می‌داند، این موضوع همچنان محال است.

فشار هسته‌ای ایران

مسیر سوم، اینکه ایران زیر فشار بی‌وقفه برای دستیابی به سلاح هسته‌ای بازدارنده، در حال رقابت است. وسوسه این کار برای کشوری که با تهدیدهای مختلف از سوی اسرائیل و ایالات متحده روبرو می‌شود، واضح، اما خطراتش بسیار زیاد است.

حتی اگر ایران در ساخت زرادخانه هسته‌ای موفق شود، با انزوای فزاینده، رقابت تسلیحاتی منطقه‌ای بالقوه و جنگ پنهان مداوم روبرو خواهد شد.

سؤالی که سیاست‌گذاران آمریکایی و اروپایی باید با آن مواجه شوند ساده است؛ چه گزینه‌های واقعی برای ایران در دسترس است؟

صبر راهبردی و تغییر به سمت شرق

سناریوی چهارم، صبر راهبردی است. ایران وضع موجود را حفظ می‌کند و بدون انتظار هیچ پیشرفتی به دیپلماسی تاکتیکی روی می‌آورد. سامانه‌های موشکی و هوایی خود را بازسازی می‌کند، روابط نظامی و اقتصادی اش را با چین و روسیه گسترش می‌دهد و امید به نزدیکی با ایالات متحده و اروپا را به طور اساسی کنار می‌گذارد. این مسیر نشان‌دهنده محاسبات بلندمدت رهبر انقلاب اسلامی است؛ یعنی بقا، تثبیت موقعیت و انتظار برای تغییر توازن قدرت جهانی، هم‌زمان با تغییر اجتناب‌ناپذیر توجه ایالات متحده به جاهای دیگر.

برخلاف نوسانات سناریوی نخست، این راهبردی انعطاف‌پذیری است. ایران از اقدامات جسورانه اجتناب می‌کند و در عوض به راهبردی بلندمدت متکی است؛ یعنی تحمل تحریم‌ها، جذب ضربات و تکیه بر زمان و پشتکار برای غلبه بر فشار آمریکا.

وسوسه این گزینه، به ویژه با عملکرد چشمگیر فناوری نظامی چین در جنگ اخیر پاکستان با هند، رو به افزایش است. برای تهران که به شدت به قابلیت‌های دفاعی پیشرفته‌تر نیاز دارد، ظهور پکن به عنوان تأمین‌کننده قابل اعتماد سامانه‌های پیشرفته، تغییر به سمت شرق را جذاب‌تر می‌کند.

این روند بدون هزینه نیست، ایران را بیشتر از بازارهای آمریکایی و اروپایی منزوی می‌کند و خطر وابستگی بیش از حد به چین و روسیه را به همراه دارد. هرچند این موضوع با روحیه‌ مقاومت و خوداتکایی که از زمان انقلاب در جمهوری اسلامی رواج داشته، سازگار است و به ایران اجازه می‌دهد تا زنده بماند، موقعیت خود را تقویت کند و شرط ببندد جهان چندقطبی در نهایت تسلط آمریکا بر خاورمیانه را تضعیف خواهد کرد.

سؤال واقعی

سؤالی که سیاست‌گذاران آمریکایی و اروپایی باید با آن مواجه شوند ساده است؛ چه گزینه‌های واقعی برای ایران در دسترس است؟ اگر راهبرد همچنان مبتنی بر تغییر نظام در پوشش «فشار حداکثری» باشد، باید درباره آنچه که این موضوع به آن منجر خواهد شد، صادق باشیم. جمهوری اسلامی با موجی از تحریم‌ها یا حملات هوایی نابود نخواهد شد. همچنین به راحتی به‌وسیله دموکراسی ای غربی دچار فروپاشی نخواهد شد.

محتمل‌ترین نتیجه تاریک‌تر است؛ بی‌ثباتی، تجزیه و خطر جنگ داخلی در کشوری با ۹۰ میلیون جمعیت واقع در قلب خاورمیانه. بحران داخلی ایران در مرزهایش محصور نخواهد ماند، بلکه امواج شوک را در سراسر خلیج فارس، عراق، آسیای مرکزی و قفقاز خواهد فرستاد و منطقه‌ای را که از قبل بی‌ثبات بوده است، بی‌ثبات تر می‌کند و بحران‌هایی بسیار بدتر از برنامه هسته‌ای ایجاد خواهد کرد.

بنابراین، چالش امروز محدود به متوقف کردن پیشرفت هسته‌ای ایران نیست، بلکه تعیین هدفی است که واشنگتن و تل‌آویو برای آن آماده می‌شوند و اینکه آیا آماده تحمل عواقب آن هستند یا خیر.

ارسال نظر
پربیننده ترین اخبار